معنی بیماری کلیوی

حل جدول

لغت نامه دهخدا

کلیوی

کلیوی. [ک ُل ْ ی َ وی / وی ی] (ع ص نسبی) منسوب به کلیه. (فرهنگ فارسی معین) (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به کلیه شود.
- غده های (غدد) فوق کلیوی. رجوع به غدد فوق کلیوی شود.


بیماری

بیماری. (حامص، اِ) رنجوری، و با لفظ پیچیدن ودادن مستعمل است. (آنندراج). مرض و ناخوشی و رنجوری و ناتندرستی. (ناظم الاطباء). ناتندرستی. ناخوشی. آزار. انحراف مزاج بر اثر تغییر وضع ساختمان یا عمل انساج. (دائره المعارف فارسی). نالانی. رنجوری. رنج. درد. علت. ناخوشی. دردمندی. سقم. سقام. ناتندرستی. مقابل تندرستی و صحه. ظبظاب. سأم. (منتهی الارب). آفت. (مهذب الاسماء). شکو. شکیه. شکوی. شکاه. شکاء. (منتهی الارب). وذاه. وذیه. وصب. نصب. وصم. (منتهی الارب). سقم. داء. (دهار). مرض. (ترجمان القرآن):
ز بیماری او غمی شد سپاه
چو بیرنگ دیدند رخسار شاه.
فردوسی.
به بیماری اندر بمرد اردشیر
همی بود بیکار تاج و سریر.
فردوسی.
بدانگه که یابی تنت زورمند
ز بیماری اندیش و درد و گزند.
فردوسی.
به بیماری اندیشه را تیز کن
ز هر خوردنی سرد پرهیز کن.
اسدی.
لیکن گه سخنت پدید آید
از جان و دل ضعیفی و بیماری.
ناصرخسرو.
جسم راطبیبان و معالجان اختیار کنند تا هر بیماری که افتدزودتر آنرا علاج کنند. (تاریخ بیهقی). از بیماری دموی و صفرایی بماءالشعیر ایمنی بود و اطباء عراق وی راماء مبارک خوانند و وی آن چیزیست که بیست و چهار گونه بیماری معروف را سود دارد. (نوروزنامه). و چون ایام رضاع به آخر رسید در مشقت تعلم و تأدب... و مضرت درد و بیماری افتد. (کلیله و دمنه).
بود بیماری شب جان سپاری
ز بیماری بتر بیمارداری.
نظامی.
به انتظار عیادت که دوست می آید
خوشست بر دل رنجور عشق بیماری.
سعدی.
چراغ از بهر تاریکی نگه دار
که بیماری توان بودن دگربار.
سعدی.
رنج بیماری تو گنج زر آورد ثمر
ای بسا درد که باشد بحقیقت درمان.
قاضی شریف.
بیدماغی باعث بیماری من گشته است
بیشتر سنگین شود بیماری از پرسیدنم.
صائب.
- امثال:
تن بیماری بهتر از کیسه بیماریست. (یادداشت مؤلف).
- بیماری باریک، بیماری سل. (از آنندراج).
- بیماری خواب، نام دو بیماری که با خواب آلودگی یا بیهوشی مشخص میشود یکی به اسم آنسِفالیت لِتارژیک ناشی از ویروس خاصی است و مسری است و در مخ جا میگیرد، دومی که ناشی از یکی از آغازیان بنام تریپانوزوم است در مناطق حاره ٔ افریقا شیوع دارد و بتوسط مگس معروف به تسه تسه انتقال داده میشود. (دائره المعارف فارسی).
- بیماری دل، عشق:
نیست بر من روزه در بیماری دل زان مرا
روزه باطل میکند اشک دهان آلای من.
خاقانی.
عاشقی پیداست از زاری دل
نیست بیماری چو بیماری دل.
مولوی.
- بیماری رشته، نام بیماری است که چیزی مانند تار ریسمان از بدن انسان بیرون آید. پیوک:
یکی را حکایت کنند از ملوک
که بیماری رشته کردش چو دوک.
سعدی.
رجوع به رشته و رجوع به پیوک شود.
- بیماری سنگین، بیماری گران که زود زائل نشود. (آنندراج).
- بیماری گران، مرض شدید. بیماری سنگین و وخیم:
بیماری گران و بشب راندن سبک
روز آب چون بمن نرسد زان خران ده.
خاقانی.
دل گران بیماریی دارد ز غم
روز من چشم از جهان دربسته به.
خاقانی.
- بیماری نیوکاسل، (از انگلیسی) از امراض مسری مرغان. علائم عمده ٔ آن سرفه، عطسه و اختلالات عصبی است. (دائره المعارف فارسی).
- بیماریهای بومی، امراض محلی. (فرهنگستان ایران).
- بیماریهای بیرونی، امراض خارجی. (فرهنگستان ایران).
- بیماریهای پراکنده، امراض انفرادی. (فرهنگستان ایران).
- بیماریهای پی، امراض عصبی. (فرهنگستان ایران).
- بیماریهای جهانگیر، امراض وبائی. (فرهنگستان ایران).
- بیماریهای روان، امراض روحی. (فرهنگستان ایران).
- (درمان) بیماریهای روانی، شعبه ای از علم طب که بتشخیص و معالجه ٔ اختلالات روانی اختصاص دارد و کوشش منظم برای مطالعه و معالجه ٔ امراض روانی جهت بهبود دادن بوضع کسانی که در آسایشگاهها بسر میبردند بوسیله ٔ فیلیپ پینل فرانسوی آغاز گردید. در آن حالی که مصلحین بشردوست قرن 19 برای وضع قوانین مبارزه میکردند دانشمندان بکشف علل اساسی اختلالات روحی اشتغال داشتند. امیل کرپلین آلمانی اولین دانشمندی بود که اختلال مشاعر را تشخیص داد و فروید با توجه به رفتار مریض و تاریخچه ٔ عاطفی وی پسیکانالیز را بنیان نهاد. درمان با شوک، درمان روحی، روشهای جدید جراحی روانی و روانپزشکی برای معالجه ٔ امراض روانی و بعضی امراض که ظاهراً جسمانی هستند بکارمیرود. (دائره المعارف فارسی).
- بیماریهای زنانه، امراض نسوان. (فرهنگستان ایران).
- بیماریهای زهروی، بیماریهای عفونی که معمولاً بواسطه ٔ مقاربت سرایت میکند مانند سوزاک. (دائره المعارف فارسی).
- بیماریهای کودکان، امراض اطفال. (فرهنگستان ایران).
- بیماریهای گرمسیر، امراض مناطق حاره. (فرهنگستان ایران).
- بیماریهای مغز، امراض دماغی.
- بیماریهای میزه راه، امراض مجاری بول. (فرهنگستان ایران).
- بیماریهای واگیر، امراض ساریه. (فرهنگستان ایران).
- بیماریهای همه گیر، امراض وبائی. (فرهنگستان ایران).


غدد فوق کلیوی

غدد فوق کلیوی. [غ ُ دَ دِ ف َ / فُو ق ِ ک ُل ْ ی َ] (ترکیب وصفی، اِ مرکب) در روی کلیه دو غده ٔ غیر قرینه قرار دارند که نسبت به حیوانات محل آنها فرق می کند این دو غده رابطه ای با کلیه ندارند و همچنین از لحاظ عمل هم اشتراکی با کلیه ها ندارند و اندازه ٔ هر یک از آنها نسبت به بزرگی و کوچکی حیوانات متفاوت است حد وسط در حدود هفت گرم وزن دارد و دارای رنگ قرمز شکل صاف است و گاهی اوقات برجستگی روی آن مشاهده می شود و در اشخاص نابالغ کمی بزرگتراست. هر غده از دو قسمت درست شده یکی قسمت قشری یا خارجی دارای سلولهای درازی است و مقدار زیادی مواد چربی دارد که از همه مهمتر کلسترل است و همچنین مقدار زیادی کاروتن (ویتامین A) و اسید اسکوربیک یا ویتامین C دارد. قسمت قشری برای نگاهداری حیات شخص لازم است و امروزه بیشتر عصاره ٔ قسمت قشری کپسول فوق کلیه که به اسامی مختلف کورتن و پرکورتن و نووکورتکس است در امراض عفونی حاد به کار میرود و نیز ترکیبات کورتون و H.T.C.A که از قشر فوق کلیه هم گرفته میشوند و از نوع استروئیدها هستند در روماتیسم مزمن و غالب امراض چشمی و آسم خیلی مؤثرند برداشتن قسمت قشری دو غده سبب مرگ می شود، عمل کورتین عبارت است از افزایش متابولیسم قاعده ای حفظ مقدار کلی کلرور دو سدیم خون مولد، تثبیت مقدار خون که بر اثر تولید و تجزیه ٔگلیکوژن است و فعل و انفعالات شیمیائی عضلات را زیاد می کند مقاومت بدن را در مقابل سموم (زهرها و سموم میکروبی) نیز می افزاید قسمت قشری سمومی را که وارد بدن میشوند خنثی می کند قسمت میانی یا درونی دارای سلولهای مخصوص درشت شبیه اپی تلیوم به نام سلولهای کرمافین یا کرموژن است و سلولهای آن ماده ای به نام آدرنالین ترشح می کنند در حیوانات زنده یا حیوانی که تازه کشته شده این قسمت بافت جامدی است ولی پس از مدتی آب شده و به شکل مایع در می آید و روی این اصل اگر به غده ٔ فوق کلیوی چاقو بزنند مایعی از آن خارج می شود.
خاصیت فیزیولوژیکی: در سال 1855م. آدیسون بیماری مخصوصی کشف کرد که امروزه به ناخوشی آدیسون معروف است و علت آن اختلال غدد فوق کلیوی است و این ناخوشی به صورت اختلالات عصبی و برونزه شدن پوست بدن ظاهر می شود در سال بعد برون سکوار این غده را از حیوانات بیرون آورد و مشاهده کرد که قطع کامل غدد فوق کلیوی سبب ضعف نیروی عضلانی، لاقیدی، کمی حرارت، دفع زیاد نمک، فلج عضلات تنفسی، کمی فشار خون و بالاخره سبب مرگ حیوانات می شود، ضمناً سعی کرد که خاصیت قسمت پوستی و قسمت داخلی را تشخیص دهد، در نتیجه نشان داد که اگر قسمت داخلی غده خراب و فاسد شود تنفس غیرمنظم می گردد رنگ پوست برونزه می شود ولی این خاصیت را از پیش میدانست اما معلوم نبود که کدامیک از این دو قسمت غده دارای این اعمال است و در نتیجه این آزمایش مدلل شد که فقط قسمت مرکزی است که این اعمال را انجام میدهد، وعلاوه بر این قسمت داخلی کارش کنترول متابولیسم بدن است و این خاصیت مربوط به ماده ٔ مؤثری است که در آن وجود دارد و آدرنالین نامیده می شود. علاوه بر کنترل متابولیسم بدن یک کار دیگر هم دارد و آن کنترل کلسیم و منیزیم بدن است و اگر اختلالی در این غده ظاهر شودکلسیم و منیزیم بدن کم می گردد. دیگر از خواص ترشح این غده تحریک اعصاب سمپاتیک است همچنین حرکات قلب راتسریع کرده فشار خون را بالا میبرد. مورد استعمال آدرنالین در تنگ کردن رگها، بند آوردن خون، مرض آدیسون و بالا بردن فشار خون است و در بیماریهای عفونی مانند حصبه در تقویت قلب به کار میرود. آدرنالین همچنین مسبب ترشح اشک و انبساط مردمک چشم و لزج شدن ترشحات بزاق و افزایش قند خون است، اکسیداسیون را زیاد می کند، متابولیسم قاعده ای بالا میرود و خستگی عضلانی دیر ظاهر می شود. (کالبدشناسی و فیزیولوژی دکتر نیک نفس چ دانشگاه ص 306).

فرهنگ عمید

کلیوی

مربوط به کلیه: بیماری‌های کلیوی،


بیماری

رنجوری، ناخوشی، مرض،
* بیماری ارثی: (پزشکی) هریک از بیماری‌هایی که به‌وسیلۀ پدرومادر یا اجداد به فرد منتقل می‌شود،
* بیماری‌های زُهرَوی: (پزشکی) بیماری‌های مقاربتی، از قبیل سوزاک و سیفلیس،
* بیماری عفونی: (پزشکی) مرضی که به‌واسطۀ میکروب مخصوص عارض می‌شود و با تماس مستقیم یا غیر مستقیم قابل انتقال به دیگری است،
* بیماری مقاربتی: (پزشکی) هریک از بیماری‌هایی که به‌وسیلۀ آمیزش جنسی با شخص بیمار به فرد منتقل می‌شود،


بیماری زا

تولیدکنندۀ بیماری، عاملی که موجب تولید بیماری شود،

فرهنگ فارسی هوشیار

کلیوی

کلوه ای: گرده ای (صفت) منسوب به کلیه یا غده های (غدد) فوق کلیوی.


قولنج کلیوی

بادکنج گرده

فرهنگ معین

کلیوی

(کُ یَ) [ع.] (ص نسب.) مربوط یا منسوب به کلیه.

فارسی به عربی

تعبیر خواب

بیماری

بیماری های گوناگون در خواب، دلیل است بر خوار شدن فریضت ها و سنتها. - جابر مغربی

اگر کسی در خواب بیند که بیمار است، دلیل که دین او به فساد است و گفتار او را مردم به نفاق است و بعضی گویند که در آن سال بمیرد. اگر بینداز بیماری تندرست شده است و در خانه خویش نبود و با کس سخن نمی گفت، دلیل که بیماری بر وی دراز شود و برخطر بوده باشد که بمیرد، امااگر بیند که با مردمان مجالست می کرد و سخن می گفت، دلیل که زود از بیماری شفا یاد. ابراهیم کرمانی گوید: اگر بیند بیمار و برهنه است، دلیل که زود بمیرد. و معبران گفته اند که بیماری در خواب، دلیل بر فسق و فجور کند و غم و اندوه از قِبَل سلطان یا از قِبَل عیال بدو رسد. - محمد بن سیرین

معادل ابجد

بیماری کلیوی

339

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری